1- درآمد سرانه پائین: نوعاً کشورهای در حال توسعه ازسطح پایین درآمد سرانه رنج میبرند.
2- کمبود انباشت سرمایه: درآمد سرانه پائین باعث میشود تا بخش اصلی درآمد صرف مخارج مصرفی شود و پس انداز در مقیاس ناچیزی شکل بگیرد. ضعف پس انداز موجب میگردد تا سرمایه گذاری از مقدار مورد نیاز برای خروج از توسعه نیافتگی فاصله بگیرد و این وضعیت، کشورهای در حال توسعه را در تله فقر گرفتار می سازد. از سوی دیگر در سطوح پائین درآمد سرانه و پس انداز، تقاضای بسیار محدودی برای واسطهگری مالی به وجود میآید و لذا نهادهای مالی مانند بانکها، موسسات بیمه، شرکتهای سرمایه گذاری و ... براساس انگیزه های صحیح اقتصادی شکل نمی گیرند. از آنجا که یکی از کارکردهای مهم موسسات مالی اعمال نظارت و کنترل بر پروژه های سرمایه گذاری و در نتیجه اثر گذاری مثبت بر کیفیت سرمایه گذاری است، ضعف کارکرد نهادهای مالی موجب میگردد تا سرمایه گذاری محدود انجام شده نیز عمدتاً تحت تاثیر تصمیمات غیر اقتصادی به پروژه هایی با بازده پایین اختصاص پیدا کند.
3- عدم شکلگیری تقاضای مکفی: یکی از عوامل مهم تاریخی پایداری فقر در کشورهای در حال توسعه، شکل نگرفتن تقاضای مکفی به دلیل سطح پایین درآمد سرانه در این کشورها است. در سطوح پایین درآمد سرانه، تقاضای مصرفی محدود به خوراک و پوشاک و سرپناه است و در نتیجه مقیاس اقتصادی در طیف وسیعی از کالاهای صنعتی به ویژه کالاهای مصرفی بادوام که به دلیل کشش درآمدی تقاضای بیش از یک، از مولفههای اصلی توسعه صنعتی محسوب میشوند، شکل نمیگیرد. عدم شکل گیری تقاضای مکفی نه تنها کمیت تقاضا را در بر میگیرد، بلکه کیفیت آن را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. به طور طبیعی در سطوح پایین درآمد سرانه، تقاضا برای کالاهای با کیفیت مطلوب پایین است.
باقی مانده متن در ادامه مطلب
|